وقتی خداوند انسان را آفرید از روح خویش در او دمید به او همه چیز آموخت .
فرشتگان که به مقام انسان غبطه می خوردند به در گاه خداوند آمدند و گفتند:
که آدم را خلق کردی که در دنیا جنگ ,خونریزی , غرور , حسادت , تباهی , کینه , بدی ایجاد کند .
ما که تو را به پاکی یاد می کنیم و یک لحظه از فرمان تو سر پیچی نخواهیم کرد
فرشتگان همه نظاره گر بودند تا از بارگاه الهی چه دستوری صادر می شود .
جواب چنین آمد ما به آدم همه چیز می آموزیم و پرده فراموشی بر وی می گذاریم تا دوباره خود را بشناسد .
اگر توانست این کار بکند و به خطا نرفت پس او را لایق بهشت و درگاه من است و گرنه او را سزای عظیم است .
فرشتگان همه در تحیر بودند که چگونه میسر است
خداوند به آدم همه اسم ها را آموخت . پس آدم به قوانین خلقت واقف شد .
حال به فرشتگان فرمود :
از آدم بپرسید .
فرشتگان گفتند ما چیزی نمی دانیم مگر آنچه شما ایزد متعال به ما آموخته ای .
سپس خداوند همه ملایک و مقربان را فرا خواند
به فرشتگان و مقربان دستور داد که بر آدم سجده کنید .
چون این قانونمندی آفرینش است .
همه تابع فرمان خداوند بودند در فرشتگان فقط اطاعت وجود دارد .
ولی شیطان که از نوع دیگری بود اجازه داشت که نافرمانی کند .
خوب شیطان که خود را برتر می دید اعتراض هم کرد .
خداوند در طبیعت قانونمندی دارد شیطان مدتها عبادت ذات مقدسش را کرده بود
پس سزایش توبیخ نیست بلکه برآوردن خواسته پلیدش بود