رقص با فرشتگان


شاید برایتان تعجب برانگیز باشد که فرشتگان نیز می رقصند، رقص انها می توان شبیه انواع حرکات یوگا، مدیتیشن و آداب مذهبی باشد البته خیلی وسیعتر و سریعتر از آنها؛ حالت روانی عجیبی در این رقص ها وجود دارد همان احساس پرواز روی ابرها را دارد. از دور که به فرشتگان نگاه می کنی شبیه به پاره های ابر می بینی، ولی وقتی نزدیک می شوی آنها را تشخیص می دهی در تمام بازی های رقص انها از ذکر خدا استفاده می کنند. شاید بهتر بگویم "الله" به اصطلاح ما زمینی ها، آنها تخلیه انرژی می کنند؛ ولی به نظر من جنبه شادی دارد خیلی شاد هستند خیلی خیلی، مادیون اگر شما این رقص ها را انجام می دهید حتما" به شما می گویند که دیوانه هستید، نمی دانم شاید گوشها یا قسمت های از بدنتان نیز در رقص است که برای آنها خیلی عجیب است آنها می خندند و شاید فکر کنند که این رقص نوعی حماقت از طرف شما است.

آیا می توان فلسفه این همه آداب مذهبی، ذهنی و رقص های مختلف را از این نوع رقص فرشتگان منشأ گرفت یا نه ؟

آیا می توان تصور کرد که خیلی ها می خواهند کمی از دنیا دور باشند ( یا به قولی روی ابرها پرواز کنند ) از این رقص فرشتگان نشأت گرفته است؟

خیلی وقت پیش وقتی بعضی کتابها را می خواندم مثلا در مورد عیسی مسیح(ع)، خیلی حرفها برایم عجیب بود ولی آنها می گفتند آن را دیده اند. حالا درک می کنم که این نوشته من نیز نحوی توصیف است ولی دقیق نیست بلکه تصور من از این رخداد است.

راه رسیدن به آرزوها


وقتی بچه کو چکی هستیم آرزو های بسیاری داریم , از همه مهمتر آنقدر شهامت داریم که حتما" باید به آنها برسیم . 
با بزرگ شدن کم کم آرزوهایمان را زیر خاک فراموشی دفن می کنیم . حتی در بزرگسالی نیز آرزوهایی داریم . 
*آیا راهی وجود دارد که به همه این آرزوها برسیم ؟ 
*آیا رسیدن به این آرزوها کار درستی است ؟ 
*آیا وقتمان را تلف نمی کنیم ؟ 

چه کتابهای نوشته شده است, چه افرادی حرف زده اندو گفته اند: موفقیت , هدف , پولدار شویید , همسر دلخواه .... 
و چه افراد شیاد ی که پولهای هنگفتی از این طر یق بدست آورده اند . یا از طریق فروش کتابهای خیالی کسب درآمد کرده اند . 
*در این آشفته بازار چکار کنیم ؟ 
*به چه کسی اعتماد داشته باشیم ؟

من اینجا آرزو هارا بر دو نوع تقسیم می کنم : 
دسته اول آرزوهای که اگر به آن برسیم از نظر اجتماع برتری یا مورد احترام واقع می شویم , مثلا" 
_ اگر مدرک دانشگاهی خوبی بگیریم همه به من احترام می گذارند . 
_ اگر پول خوبی داشته باشم به راحتی همسر پیدا می کنم . 
_ اگر ماشین بنز داشته باشم می توانم پوز بدهم . 
_... 
دسته دوم آرزو های هستند که واقعا" ...

 

دسته دوم آرزو های هستند که واقعا" برای رسیدن به آنها باید زحمت کشید . حتما " داستان پسری که در رویا می بیند که گنجی وجود دارد و برای بدست آوردن آن سرزمین ها می گردد , در نهایت آن گنج را در همان جای پیدا می کند که آن خواب را دیده بود را بارها شنیده اید ., آیا شما از این گونه رویا ها نداشته اید ؟ 
_به شکل یک نویسنده ,دارید به مردم خدمت می کنید . 
_رو’ یای که در آن به شکل یک پزشک مهربان در خدمت جمع هستید . 
_یا آرزوی آنکه یک متحول در سیاست , مذهب , روانشناسی ... باشید .

آرزو های که در ته دلتان وجو د دارند آنها را پیدا کنید می توانید در یک صفحه کاغذ تمام آرزو هایتان را بنویسید و در مرور بعدی دور آنهایی که قلبتان بیشتر برای آن می تپد علامت بگذارید

سپس آرزوهای که دورشان خط کشیده اید به ترتیب اولویت بنویسید یعنی به کدام مورد واقعا" می خواهید برسید در اولویت اول قرار بدهید . 
برای رسیدن به آن آرزو زمان رسیدن تعیین کنید . مثلا" در سال آینده به این آرزو می خواهم برسم

با یک مثال توضیح می دهم , آرزوی شما این است : 
"داشتن یک خانه زیبا " 
آنچه مهم است این هدف را برای خودتان دقیق بیان کنید خانه ویلای می خواهید یا آپارتمان و مساحت آن چگونه باشد؟ و... 
حال هدف شما این شد : 
"من یک آپارتمان 100 متری زیبا می خواهم " 
زیبا در این جمله را بیشتر توضیح دهید منظور شما تازه ساخت بودن آپارتمان است یا دکوراسیون داخلی مد نظر شما است ... 
هدف شما به صورت دقیق تبدیل به این شد : 
"من یک آپارتمان 100 متری با دکوراسیون زیبا می خواهم "

در روان انسان یا به قول روانشناسان در ضمیر ناخوداگاه انسان هر آرزوی که وارد شود آن آرزو در محیط خارج اتفاق می افتد . 

ولی راه ورود به ضمیر ناخوداگاه چیست ؟ 

جملات و کلمات یا به قولی عبارت تاکیدی 

عبارت تاکیدی جمله ساده ای است که باید آن را آنقدر تکرار کنید تا وارد ضمیر ناخودآگاه شما بشود . 

حال نوع آرزویتان مشخص شد به آرزویتان زمان رسیدن بدهید هر چه زمان رسیدن به آرزویتان کمتر باشد بهتر است , یک مثال می آورم : 
هدف شما: وزیر وزارت علوم , تحقیقات و فناوری است . 
قدم ها 
1_داشتن مدرک دکتری است پس در این زمینه تلاش کنید . 
2_وارد شدن به وزارتخانه مربوطه . 
3_چند سال رییس یکی از دانشگاه ها باشید . 
4_در وزارت پست معاونت یا مشاور وزیر داشته باشید . 
5_در نهایت تلاش برای وزیر شدن . 

به جای محال دانستن آرزو ها ,تلاش کنید .
من قدم سوم آرزوی بالا را تبدیل به عبارت تاکیدی می کنم : 

من هم اکنون رییس دانشگاه صنعتی شریف هستم . 

عبارت تاکیدی را سعی کنید خیلی کوتاه انتخاب کنید البته واژه هم اکنون برای این است تا به باور تبدیل شود . 

دقت کنید اگر آرزوی را داشته باشید تمام فرشتگان و کائنات به پا می خیزند و آرزو یتان را اجابت می کنند . 

اما موضوع باور خیلی مهم است سعی کنید چیزی را که می خواهید حداکثر در عرض دو سال بدست آورید وگرنه آن آرزو را به قدم های کوتاه تر تبدیل کنید . 


باز هم تاکید می کنم شما فقط به آن نوع آرزوی می رسید که از ته قلبتان آن را بخواهید .

قدرت تصاویر در ذهن ما خیلی بالا هست . یک نمونه واقعی می آورم : 

منشی در مطب دکتری کار می کرد بجای عکس دکتر در منزل, عکس خودش را گذاشته بود هر وقت منزل می آمد عکس خودش را نگاه می کرد و خودش را در لباس پزشک می دید . 
بعد از چند سال به طور عجیبی بورسیه دانشجوی پزشکی شد و حالا , یک پزشک نمونه هست . 

شما می توانید علاوه بر عبارت تا’کیدی از تصاویر مشابه آن استفاده کنید . 

اگر عبارت تا’کیدی و تصاویر نزد هم باشند معجزه می کند .

قدرت بخشش یا بارش نیز معجزه می کند مثلا" شما می خواهید تا سال آینده 30 میلیون تومان در آمد داشته باشید .از حالا به نیازمندان و یا مرکزی که از آن کسب در آمد می کنید بخشی از در آمد خود را بدهید . این بخش را می توانید یک دهم در آمد خود تان در نظر بگیرید . 
باور کنید خیلی عجیب است که در آمد شما به صورت تصاعدی زیاد می شود .
برای من نیز جای سو’ال هست که چرا به هر میزان که می بخشیم بیشتر آن نوع آرزو را به سمت خود جذب می کنیم . 
در ببخشش چه حکمتی وجود دارد فقط خداوند می داند و بس . 
ولی مقدار بارش شما باید متعادل و درست باشد . 
من به دوستانم همین پیشنهاد را داده ام یکی از دوستانم به من گفت : 
ترانه این قانون در باره من عکس عمل می کند مثلا" وقتی سعی می کنم بیماری را با سخنانم شفا دهم, خودم بیمار می شوم . 
جوابش خیلی راحت هست : 
قانون در باره شما اجرا می شود ولی شما بدهکار هستید فعلادارید بدهی ها خود را می پردازید سپس آرزو به سمت شما جذب می شود.

 


ماموریت الهی


برگرفته از چند کتاب در مورد روح و تصورات شخصی می باشد.

همه می دانیم روح از خداست پس وقتی به زمین فرستاده می شود دارای ماموریت است؛ هر کدام از ما مثل سربازی، ماموریت داریم تا کاری را در دنیا انجام دهیم و دوباره به سوی خداوند برگردیم.

این ماموریت از طرف خداوند متعال بر دوش ما نهاده شده است و ما قبل از تولد کاملا" اذهان داشته ایم که به نحو احسن آن را انجام می دهیم در آن جلسه بالغ بر هزاران ملایک و ارواح حضور داشته اند و همه شاهد بوده اند که ما به خواست خودمان قول داده ایم که ماموریت دنیوی خود را قبول کرده ایم.

در قران کریم اشاره می فرمایید که انسان مسولیتی را قبول کرد که همه موجودات از آن سرباز زدند و می فرمایید: انسان نمی دانست که چقدر سخت است.

 سالهای طولانی از خودم می پرسیدم خدایا ماموریت من چیست ؟ 

جوابش خیلی راحت بود؛ هر مسولیت که شما دارید همان ماموریت شما است چند مثال می آورم:

اگر  شما یک پزشک هستید قول داده بودید که درد و رنج جسمانی را از انسانها میکاهید، حالا اگر  در کار خود صادق بودید ماموریت شما درست پیش می رود ولی اگر در فکر منافع شخصی خود هستید متاسفانه، فقط دارید به خودتان ضرر می رسانید.

بعضی ها می پرسند من هیچ شغل و کاری ندارم فقط در خانه هستم، حتما ماموریت ندارم . این طور نیست از خودتان بپرسید من چکاری می توانم برای آفریننده ام و مخلوقاتش انجام دهم ، جوابش همان ماموریت شما است.

در دو حالت بیهودگی یا بی هدفی برای شما بوجود می آید:

حالت اول انقدر ماموریت سنگینی برداشته اید که فکر می کنید یک آرزوی محال دارید. مثلا" می خواهید رییس جمهور شود.  هر وقت به آن فکر می کنید تمام انرژی شما را هدر می دهد. به شما توصیه می کنم حتما" تاپیک راه رسیدن به آرزوها را از همین وبلاگ بخوانید. 

حالت دوم شاید شما ماموریت بسیار ساده ای برداشته اید که حتی فکر کردن به آن، شما را خجالت زده می کند . ولی اینگونه نیست درست انجام دادن یک ماموریت خیلی بیشتر از نوع آن مهمتر است. 

بدترین و ناخوشایندترین حالت، زمانی که مسولیتی دارید ولی  ندانسته نقش منفی بازی می کنید مثل هایش انقدر زیاد شده است که برایمان عادی شده است.  در این ماموریت باید کسی دیگری بیاید تا خرابکاری های ما را درست کند. یک مثل از خودم می آورم. من زمانی معلم سختگیری بودم که در آخر ترم می دیدم که شاگردانم از درس و کلاس کاملا متنفر می شدند.